Friday, July 20, 2007

قلعه فلک الافلاک


قلعه فلك الا فلاك
قلعه فلک الافلاک كه در مركز خرم آباد روي تپه اي قديمي به همين نام بنا شده، در ميان ديگر آثار باستاني شهر از شكوه و صلابت بيشتري برخوردار است و در واقع مظهر فرهنگ و تاريخ منطقه لرستان به شمار مي رود. فلك الافلاك از شرق و جنوب غربي به رودخانه خرم آباد، از غرب به خيابان و محله دروازه برجي و از سمت شمال به خيابان فلك الافلاك محدود مي شود. محوطه باستاني قلعه در حدود 120هزار مترمربع وسعت دارد و ارتفاع تپه با احتساب ارتفاع ديوارهاي بنا، از سطح خيابان هاي مجاور حدود 40متر است. محدوده داخلي قلعه نيز در حال حاضر 5300مترمربع است. فلك الافلاك ، هشت برج و دو صحن دارد و فضاي داخلي آن به چهار تالار نسبتاً بزرگ پيرامون دو حياط و تعدادي تالار و اتاق تقسيم شده است. زيرقلعه، چشمه آب بزرگي جاري است كه به چشمه گلسان شهرت دارد و از دامنه شمالي تپه باستاني سرچشمه مي گيرد. درب ورودي بنا درسمت شمال و در بدنه برج شمال غربي تعبيه شده و راهروي ورودي حياط دوم در گوشه جنوب شرقي حياط اول از زير يك طاق نماي رفيع مي گذرد. طاق نماي ديگري معاذي اين طاق نمادر گوشه شمال شرقي حياط اول برپاست و چاه آب قلعه در محوطه پشت اين طاق نما حفرشده است. اين چاه، 40متر عمق دارد و بخش بزرگي از بدنه آن با برش صخره ها به چشمه گلسان راه يافته است. در گذشته آب موردنياز دژ فلك الافلاك از اين چاه تأمين مي شد كه اكنون نيز قابل بهره برداري است. از اين قلعه در منابع تاريخي مكتوب با نامهاي متفاوت «دژ شاپور خواست»، «سابرخاست»، «دزبر»، «قلعه خرماباد» و سرانجام «قلعه فلك الافلاك» يادشده است. نامگذاري اخير از دوره قاجاريه روي اين بنا مانده و مي توان گفت مناسب ترين نامگذاري قلعه است. بناي نخستين فلك الافلاك ظاهراً مربوط به دوره ساساني است؛ هرچند كه برخي منابع، ساخت آن را به ز مان «شجاع الدين خورشيد» سرسلسله اتابكان لر در قرن چهارم هجري نسبت مي دهند. گفته مردم منطقه و مدارك تحقيقي، بر وجود بارويي دولايه و خشتي با دروازه برج پيرامون بناي كنوني دلالت دارد. اين باروي گرداگرد بنا بيشتر به سمت غرب گسترش داشته و از بقاياي برج هاي دوازدگانه آن، آثار دو برج در شمال غرب و جنوب شرق محوطه، اطراف قلعه قابل مشاهده است. در ساخت قلعه از مصالحي چون خشت، آجر، سنگ و ملات استفاده شده است. قلعه فلك الافلاك، پايداري و ماندگاري خود را در دوره هاي مختلف تاريخي، مرهون موقعيت ممتاز سوق الجيشي تپه فلك الافلاك در گلوگاه دره خرم آباد است. از اين رو بناي قلعه، آثار و نشانه هاي زيادي از تحولات معماري دوره هاي گوناگون را با خود به همراه دارد. همچنين در بناي فلك الافلاك به راههاي عبور و مرور شمال به جنوب و شرق به غرب توجه شده است در دوره هاي تابستاني به نوعي مركز ثقل مسيرهاي دسترسي غرب كشور به شمار مي آمده است. قلعه فلك الافلاك پس از ثبت در فهرست آثار ملي كشور، موزه فلك الافلاك نام گرفته و شامل بخش هاي مردم شناسي، هنرهاي سنتي و باستاني شناسي مي شود. در تالار موزه مردم شناسي، عكس ها و ماكت هاي كوچك و بزرگ متعددي از شيوه ها و رسوم گوناگون زندگي مردان وزنان عشاير و روستايي در منطقه لرستان به نمايش گذاشته شده است. يكي از ديدني هاي موزه مردم شناسيي سنگ قبرهاي اهالي منطقه است كه با ديگر نواحي ايران تفاوت بنيادي دارند. در اين نواحي رسم بوده كه بالاي قبر، سنگي عمودي كار گذاشته و روي آن صحنه هايي از زندگي فردمتوفي را حجاري مي كرده اند. به عنوان مثال اگر متوفي شكارچي بوده، روي سنگ قبر عمودي وي تصاويري از اسلحه، شكار و… حك مي كردند. بخش قابل توجه ديگر موزه فلك الافلاك، تالار باستان شناسي است. در اين قسمت، تعداد زيادي اشياي ارزشمند مفرغي، سفالي و سنگي متعلق به هزاره هاي پيش از ميلاد به نمايش گذاشته شده است. اين آثار طي سالهاي اخير از قاچاقچيان و حفاران غيرمجاز ضبط شده يا در پي حفاري و كاوش گروههاي باستان شناسي به دست آمده و مجموع آنها بيانگر قدمت، ديرينگي و پيشرفت تمدن كهن منطقه لرستان است. ويژگي هاي تاريخي ومعماري قلعه فلك الافلاك آن را در ميان يادگارهاي تاريخي غرب كشور متمايز ساخته و به آن شكوه و جذابيت خاصي بخشيده است. همچنين آن حوزه جغرافيايي بخش زيادي از حيثيت و اعتبار معنوي و تاريخي خود را مديون وجود فلك الافلاك است. هرچند اين دژ تاريخي در طول تاريخ تحولات بسياري را به چشم ديده و در برابر آسيب ها پايداري كرده ولي در چند دهه اخير مسائل و مشكلات فراواني برآن عارض گرديده است. از جمله آنها مي توان به حضور نهادهاي غيرمسؤول در حريم قلعه اشاره كرد كه در مقوله مديريت قلعه و جذب گردشگران موجب چالش هاي اساسي را به وجود آورده و لطمات جبران ناپذيري بدان وارد كرده است. با اين حال در يكي دوسال گذشته با يك اجماع كلي تصميم گرفته شده كه با رفع مشكلات حاشيه اي، شكوه و جلال گذشته فلك الافلاك بازيابي شود؛ به گونه اي كه اعتبار فرهنگي منطقه تجديد گردد. (حسین بیرانوند


قلعه فلك الا فلاك به شهادت تاريخ هر زمان گره از كار مردمان زمان خود را باز و مشكلي را حل مي كرده

است .از اين جهت شاهد زندگي مردم در فراز و نشيب تاريخ طولاني اين سرزمين است ، هر گوشه آن حكايتي دارد و براي اهل تحقيق همچون كتابي پر نكته . قلعه فلك الافلاك همچنانكه از نامش پيداست نزد ايرانيان خصوصا مردمان پاك سرشت لرستان پيش از آنكه بنايي باشد كه بكار رفع نياز هاي حيات دنيوي بيايد گويي پناهگاه ناموس اين سرزمين بوده و نماد استواري و شكوه است و از اين رو نزد مردم اين گوشه از سرزمين ما برج و باروي فلك الافلاك سر به آسمان مي سايد. و ياد آور دماوند افسانه است

قلعه فلك الافلاك بر بلنداي تپه اي باستاني و طبيعي، در مركز شهر خرم آباد واقع شده است. اين اثر ارزشمند داراي هشت برج دو حياط مستطيل شكل مي باشد ارتفاع بلندترين ديوار تا سطح تپه ۵/۲۲متر و مساحت كلي آن ۵۳۰۰ متر مربع است . پلان بنا به صورت هشت ضلعي نامنظم است. ورودي آن در جبهه شمالي ودر برج جنوب غربي ساخته شده است كه عرض آن۱۰/۲و ارتفاع آن۳متر است در ساخت اين بنا از مصالحي چون خشت ،آجر(قرمز وبزرگ) ،‌ سنگ و ملات استفاده شده است.از نكات قابل تامل در اين بناي سترگ وجود چاه قلعه به عمق۴۲متردر حياط اول و گريزگاه اضطراري در حياط دوم مي توان اشاره نمود. از زمان برپايي بنا در عهد ساساني تا دوره هاي متا خر الحاقاتي به آن اضافه شده است(به خصوص دوره صفوي وقاجاري)اين اثر همان دژمعروف شاپورخواست مي باشد كه در تاريخ ذكر شده است.به لحاظ موقعيت استراتژيكي خود در قرن ۴ه.ق.به عنوان مقر حكومت آل حسنويه وگنجوراين سلسله درزمان آل بويه در آمد.از قرن ششم هجري پس از ساخته شدن شهر جديد خرم آباد اين قلعه نيز بنام خرم آباد معروف شد.احتمالانام فلك الا فلاك در دوره قاجار بر آن اطلاق شده است. از بدو شكل گيري اين بناي عظيم و ديدني تا به حال داراي كاربريهاي سياسي ، نظامي ، خزانه سلطنتي ، مقر حكومتي ، پادگان نظامي ، زندان سياسي داشته است. اكنون نيز به عنوان موزه باستانشناسي، مردم شناسي وآزمايشگاه مرمت اشيا وچايخانه سنتي از آن استفاده ميشود . اين بناي كم نظير مربوط به دوره ساساني وبه شماره ۸۸۳ در فهرست آثار ملي ايران به ثبت رسيده است .
قلعة فلك الافلاك در زمان واليان لرستان
بعد از اين كه شاه عباس صفوي شاهورديخان را به قتل رساند و حكومت اتابكان لرستان را منقرض كرد ، حسين خان را به حكومت لرستان منصوب نمود كه به وي لقب والي داد و بدين ترتيب دور جديدي از حكام محلي در تاريخ به نام "واليان لرستان" شكل گرفت كه آخرين آنها غلامرضا خان والي نام داشت . در اين دوران به مرمت زيارتگاهها و ايجاد باغها و تفرجگاهها توجه شد و آثار معماري قابل توجهي چون پل گپ خرم آباد و حمام حسين خاني به يادگار مانده است ، و مسجد جامع خرم آباد نيز در اين دوره به دستور سلطان حسين صفوي تعمير شده است .قلعة فلك الافلاك ، چنان كه گفتيم ، توجه اروپائياني را كه به لرستان و خرم آباد سفر كرده اند به خود جلب كرده بوده است و همة آنان كمابيش به وصف آن پرداخته اند كه اقوال برخي از آنان ذيلاً نقل مي شود .سرهنري راولينسون / Sir H . Rawlinson كه در سال هاي ۱۲۴۹ تا ۱۲۵۵ ق در ايران به سرمي برده و لرستان را درنورديده ، ضمن عبور از خرم آباد ، اين قلعه را چنين وصف كرده است : « صخرة بزرگ و منفردي با محيط تقريبي ۹۰۰ متر قرار دارد . اين صخره داراي شيب تندي است و در نزديكي قلعة آن چشمه آبي جريان دارد . اين قلعة خرم آباد است كه در قسمت پايين دور تا دور آن ديوار دو لايه اي كشيده شده و قصري كه بر بالاي آن ساخته شده از استحكامات نيرومند برخوردار است . اين كاخ كه باني آن " محمد علي ميرزا " است ، ساختمان بسيار زيبايي است كه در داخل آن استخر بزرگي به طول ۶۰ متر و عرض ۴۰ متر قرار دارد كه از چشمه آب مي گيرد . كاخ و ساختمانهاي مجاور آن همگي در داخل قلعه قرار دارند و ضمناً باغي نيز وجود دارد . خرم آباد كه سردر پاي قلعه و در سمت شمال غربي آن قرار دارد شهر جديد و كوچكي است كه جمعيت آن تقريباً ۱۰۰۰ خانوار مي باشد . رودخانة كم عمق و عريضي در جنوب شرقي شهر و قلعه كه پايتخت اتابكان لر كوچك بوده در جريان است . » (گذر از زهاب ، ص ۱۳۸ ) .نادر شاه افشار چندين بار به لرستان لشكركشي كرده و با متمردين اين سامان از جمله مظفرعلي بيك درافتاده است . مورخين اين دوره در شرح مسافرتها و كشور گشاييهاي نادر ذكري از قلعة فلك الافلاك به ميان نياورده اند ، شايد يكي از دلايل آن عدم اطلاق نام فلك الافلاك بر اين دژ بوده است . به هر حال در عالم آراي نادري از قلعه اي نام مي برد كه مظفرعلي بيك در آن متحصن شده و آنرا به دورة طهمورث نسبت مي دهد كه در عالم آراي نادري ارتفاع بروج آن را با بروج فلك الافلاك برابر و از متانت و رصانت پهلو بر سد سكندر توصيف كرده است مع الوصف فاصلة چهار شبانه روز ذكر شده از بروجرد تــــا قلعه مذكور با موقعيت جغرافيايي قلعة فلك الافلاك مطابقت ندارد . ( نامه عالم آراي نادري ، ص ۳۸۴ تا ۳۸۹ ) .محمد علي ميرزا معروف به دولتشاه در سال ۱۲۳۷ هـ ـ ق به حكومت كرمانشاهان و لرستان منسوب شد . قلعه كه تا اين زمان به حالت نيمه مخروبه درآمده و فقط توسط شخصي به نام ميرزا ابوطالب خان مرمت مختصري در آن صورت گرفته و در آنجا نيز منزل نموده بود به دستور محمد علي ميرزا مورد مرمت و بازسازي واقع شده و ديوانخانه و سربازخانه را نيز در پايين قلعه احداث نمود ( ظل السلطان ، ص ۲۸۱ ) .قلعة فلك الافلاك در دورة قاجار به دلايل مختلف مورد توجه قرار گرفت و به صورت مقر حكومت و مركز اداري و نظامي منطقه درآمد و رفت و آمد دولتمردان قاجار به آن جا فزوني گرفت كه برخي از آنان اديب و اهل قلم بودند و ياداشت هايي در بارة قلعه از خود برجا نهاده اند . مثلاً مسعود ميرزا ظل السلطان ، فرزند ناصرالدين شاه كه حكومت اصفهان را داشته و مدتي هم حكومت لرستان به قلمروش افزوده شده بود ، ضمن سفري به لرستان در خاطرات خود ضمن اشاره به عظمت شهرهاي باستاني لرستان مانند خاوه ، الش ( الشتر ) صيمره و جايدر مي نويسد : « امروز از همة آن آباديها و از همة دولت ها و مكنتها جز بيغوله و تل خاكي باقي نيست فقط عمارت و چهار ديواري كه در تمام لرستان مي بينيد شهر خرم آباد است كه حقيقتاً اسم شهريت به او داده اند يك قصبة بزرگي است ، عمارتي از بناهاي اتابكان لرستان مشهور به فلك الافلاك و هشت بهشت در شرق شهر لرستان بنا شده محمد علي ميرزاي مرحوم ملقب به دولت شاه … اين عمارت راتعميركرده و سربازخانه و غيره و غيره بسيار خوب ساخته اگر چه بعد از او هم شاهزادگان بزرگ حاكم شدند … هيچ كدام اقدامي براي آبادي اين بنا نكردند نمي دانم جواب خلق خدا را چه خواهند داد من به جز تل خاكي چيزي نديدم فوراً حكم به تعمير انجام نمودم و بيست هزار تومان براي خرج آن بناها دادم . » ( همان ، ص ۲۸۱ ) . و در شمارة ۳۴۳ روزنامة لرستان مورخ ۱۲۷۴ قمري در مورد تعميرات انجام گرفته در زمان احتشام الدوله نوشته اند كه : « قلعة خرم آباد و باغ سروستان علي آباد كه به مرور دهور از حلية عمارت و آبادي افتاده و چنان قلعه بلند و باغ بهشت مانند ، باير و بي رونق افتاده بود ، نواب مستطاب شاهزاده والاتبار احتشام الدوله دو سه سال است در صدد تعمير آبادي آنجا برآمده اند تا در اين اوقات تعمير قلعه صورت اتمام و انجام يافته به طوري كه به حسب شكوه و آراستگي و استحكام خيلي بهتر از اول شده و همچنين باغ سروستان اگر چه سروهاي قديم او از بي نظميهاي سابق اغلب خشكيده و مقطوع گرديده بود . ولي از ساير اشجار مثمره و غير مثمره حسب الحكم نواب معزي اليه غرس نمودند و بالفعل باغ مزبور سبز و خرم و اشجار مثمرة او نيز به ثمر نشسته كمال خضرت و صفا دارد . » ( قاسمي ، تاريخ خرم آباد ، ص ۷۴ ) . بهترين توصيفي كه از قلعه فلك الافلاك صورت گرفته و وضعيت آن را در دورة قاجار به خوبي نشان مي دهد توصيفي است كه احتمالاً توسط يكي از مأموران اعزامي به لرستان در حوالي سال ۱۳۰۰ هجري در كتاب جغرافياي لرستان پيشكوه و پشتكوه به نگارش آمده است : « در كنار بلده ، قلعة عمارات ديواني واقع است ، اصل قلعه در بالاي تپه واقع شده به قدر شصت ذرع ارتفاع دارد و سه طرف آن كوه و كمر است و راهي ندارد مگر از طرف ديگر كه خاك است . قلعه را كه در بالاي تپه ساخته اند و حصار آن را بالا برده اند بيراه شده است . راه قلعه از جانب جنوبي تپه است و كمر را بريده از سنگ و گچ فرش كرده اند . در زماني كه ولات ( واليان ) در لرستان بدون رويه و بدون استحقاق استيلا داشته اند و به خيالات فاسده حركت مي كردند ، اين قلعه چندان عمارتي نداشت جز دو سه برج كه نشيمن بوده و حصار چند انبار ساخته بودند . در زمان خاقان مغفور ( فتحعلي شاه قاجار ) كه دولت قوام گرفت ، حكومت لرستان تفويض به نواب محمد علي ميرزاي ( فرزند بزرگ فتحعلي شاه ) مرحوم شد . بالاي همان تپه را عمارت و برج و خلوت متعدده و حصار محكم و حمام و غيره از جمله يك اطاق در سر برجي ساخته و فلك الافلاك نام نهاده اند و از تمام عمارات قلعه بلندتر است و مسلط است بر تمام شهر و بلوك خرم آباد . جايي با صفا بوده و اكنون تمام عمارات مخروبه شده و سقف اطاقها ريخته و نزديك به انهدام است ، از زمان خاقان مغفور الي حال ، تعمير درستي در اين قلعه نشده و يك وقتي ميرزا ابوطالب خان مرحوم اندك مرمتي كرد و در همان جا منزل داشته . بعد از آن سال به خرابي افزوده خاصه زماني كه چند سال قبل مي گويند فوج همداني در لرستان ساخلو بوده در همين قلعه منزل كرده اكثر تيرها را سوزانيده اند و حال آن كه در لرستان هيزم قيمت ندارد ، بدون اغراق در بعضي از جاها از براي يك من چوب يك طاقي كه با دويست تومان زده نمي شود ، خراب كرده اند . در ميان قلعه ، در زمان قديم ، چاهي كه دهنة آن سه ذرع است ، كمر را تراشيده و سنگ را بريده به آب رسانيده اند و از سرابي كه مابين تپه است به دلو آب مي كشيده اند و از براي مصارف سكنة قلعه و باغچه و حمام ، مخارج زيادي به اين چاه شده و از براي همان اوقات كه ملوك الطوايف و بي نظمي در همه جا بوده است ، خيلي نافع و مفيد بوده . قلعه يي هم در پايين اين قلعة كشكولي شكل ساخته شده ، دور آن يك خمس فرسخ است و دو درب دارد . يكي به جنوب و ديگر به شمال باز مي شود ( براساس نقشه اي كه حدود ۱۵۰ سال قبل از قلعه و شهر خرم آباد تهيه شده است اين دروازه در جنوب غربي قلعه واقع بوده است ) . بروج متعدده دارد ، يكي از آن بروج معروف به بــرج سنگي است كه تماماً با گچ و آجر و سنگ تــــراش است ، بسيار متين و محكم است . در سال دوم فرمانفرمايي حضرت مستطاب والا ظل السلطان ( مسعود ميرزا فرزند ناصرالدين شاه قاجار ) دامت شوكته در بالاي آن مختصر كلاه فرنگي مانند جاي با روح و صفا ساخته و يك ثلث از بدنه و بروج قلعه كه خيلي مخروبه بود تعمير خوبي نمودند و بروج ديگر كه مسمي به دوازده برج است نيز با سنگ و آجر ساخته شده و از اين دوازده برج تا برج سنگي كه تقريباً دو ثلث از بدنة قلعه است ، مخروبه است و تعمير شده و اگر به همين زوديها تعمير نشود منهدم مي شود . عمارات ديواني و توپخانه و سربازخانه و اصطبل توپخانه و چاپارخانه ، آسياب و بعضي از اراضي مخروبه در ميان اين حصار است . » ( چاغروند ، همان ، ص ۱۷۶ ) .اين گزارش ارزشمند نكات مبهم و زواياي تاريكي از وضعيت گذشتة قلعه را تا حدودي روشن مي سازد ، توصيف حصار و ذكر اسامي برجهاي قديمي قلعه از جمله برج سنگي ، راه دسترسي ، محدودة حصار ، ديوانخانه ، به همراه گزارش و نقشه هاي هيئت چريكف و عكسهاي قديمي مي توانند ما را به تصويري روشن تر و واقعي تر از دژ و قلعة فلك الافلاك نزديك نمايند .معين السلطنه كه در سال ۱۳۳۴ قمري به نگارش جغرافياي لرستان پرداخته در خصوص قلعة فلك الافلاك نوشته است : « اين قلعه از بناهاي خيلي قديم است ولي در هر عصر و زماني تغييري در او پيدا شده و تصرفاتي در او شده ، قلعة مزبور در روي تپه اي كه طبيعي است ساخته شده و تپة مزبور مخلوط به سنگ و خاك است و تقريباً سي ذرع ارتفاع دارد . بنايي كه ساخته شده يك طرف او هم به بيرون بنا راه ندارد زيرا كه سنگ است . ولي سه طرف ديگر به بيرون بنا چون خاك است راه دارد . برجهاي بلند خيلي محكم داشته از جمله برجي كه از تمام بروجات ارتفاع او زيادتر است مشهور به فلك الافلاك است . روي آن برج اطاقي بوده كه سه درب داشته و منظره با صفايي بوده . رودخانه و باغات در پايين برج مزبور واقع ، بلوك شهر از طرف شمال و جنوب پيدا ، ساير بروجات هم اطاقهاي متعدد در روي آنها ساخته بوده ، اندروني و بيروني و حمام و طويله و محبوسخانه در ميان محوطة قلعه مهيا بوده و … » ( چاغروند ، همان ، ص ۱۷۶ ) .

در سال ۱۲۵۷ هـ . ق در زماني كه بارون دوبد سياح روس از خرم آباد ديدن مي كند ، با شش قبضه توپ از دژ قلعه دفاع مي شده است ، به گفتة وي پس از آن كه محمد شاه قاجار به سلطنت مي رسد بلافاصله دستور مي دهد تا بخش اعظم توپهاي ولايات مختلف ايران را در پايتخت متمركز كنند ، اما به توپهاي قلعه كه از ايام محمد علي ميرزا در اين جا نصب شده اند دست نمي زند ( سفرنامه لرستان و خوزستان ، ص ۴۰۳ ) .ادموندز در ۷ سپتامبر ۱۹۱۷ ميلادي در يادداشتهاي سفر خود در مورد قلعة فلك الافلاك نوشته است : « كاخ و آنچه مربوط به آن است به صورت تأسف آوري رو به زوال است . سر طويله ، سربازخانه و توپخانة آن ويران شده است . حياط كاخ كه يك استخر مربع شكل در آن قرار دارد به آن خرابي نيست ولي وضع خوبي هم ندارد … يك رديف اطاق كه در شرق حياط قرار دارند قبلاً ديوانخانه بوده است يعني جايي كه حكمران مي نشست . » ( يادداشتهاي سفر ، ص ۱۱۸ ) .در دوران پهلوي اول ساختمانهايي جهت اصطبل و سربازخانه و ستاد لشگر ۵ ارتش در محدودة حصار ۱۲ برجي احداث گرديد كه دو ساختمان از مجموعة ساختمانهاي مذكور در محوطه سپاه باقيمانده است و ساختمان ديگر كه معروف به ساختمان اصطبل بود در سال ۱۳۷۸ توسط سپاه پاسداران تخريب گرديد .همچنين دو ساختمان ديگر از مجموعة ساختمانهاي مربوط به آن دوره در محدودة فعلي دانشگاه باقي مانده است كه يكي از آنها محل برگزاري كلاسهاي درس در دو طبقه و در فهرست آثار ملي به شماره ۳۷۶۵ به ثبت رسيده است ( قرينة همين ساختمان در سال ۱۳۷۳ توسط دانشگاه لرستان تخريب و به جاي آن دپارتمان شيمي احداث گرديده است ) و ديگري ساختماني است يك طبقه كه به عنوان محل بانك از آن استفاده مي شود . ساختمانهاي فوق الذكر با طول شرقي غربي ساخته شده اند ، و علاوه بر اينها بناي ديگري از اين دوران در محل فعلي باشگاه افسران باقيمانده است كه به شكل نامطلوبي با آستري از سيمان سفيد روي آن را پوشانيده اند .ويژگي قابل توجه بناهاي مذكور سنخيت با بافت تاريخي اطراف قلعه و نموداري از تاريخ يك دوره از معماري ايران است كه آن را مي توان معماري ايراني - فرنگي ناميد . با اين حال ساختمانهاي مذكور از ويژگيهاي قابل توجه زمان خويش برخوردارند كه به طور كلي مي توان به كاربرد پلان متقارن ، استفاده از درز انبساط ، آجركاري پركار به صورت برجسته در ساختمان دانشگاه و همچنين سقفهاي شيرواني پوش نام برد . زيباترين ساختمان اين مجموعه ساختمان دانشگاه است كه توجه هر بيننده اي را به خود جلب مي كند . در دوران پهلوي اول مجموعة حصار ۱۲ برجي و قلعه به پادگان نظامي تبديل گرديد و قلعة فلك الافلاك تا سال ۱۳۳۰ به محل نگهداري مهمات لشگر ۵ مخصوصاً مين و مواد منفجره و مهمات تبديل گرديد كه در سال مزبور مهمات ذخيره شده را خارج كردند و قلعه را براي پذيرايي تبعيديها آماده ساختند ( قاسمي ، خاطرات زندانيان … ، ص ۸ ) . قلعة فلك الافلاك در اين زمان به محل نگهداري زندانيان سياسي تبديل گرديد ، فضاي داخلي تالارهاي قلعه به همين منظور دستكاري شد . معروف است كه در وسط تالارها كانالي كنده شده بود و زندانيان از دو طرف كانال در يوغهاي خود پاي در كانال داشتند . مهم ترين اتفاقي كه در سال ۱۳۳۸ خورشيدي اتفاق افتاد تخريب برج جديد ساز ( برج شمال غربي ) بر اثر زلزله بود ( ايزدپناه ، همان ، ص ۵۱ ) .استفاده از قلعه به عنوان زندان تا سال ۱۳۴۷ ادامه يافته و در سال ۱۳۴۸ به مدت كوتاهي به بايگاني راكد ارتش تبديل شد . در همين سال به عنوان يك بناي تاريخي به ادارة فرهنگ و هنر لرستان واگذار گرديد و به شمارة ۸۸۳ در فهرست آثار ملي قرار گرفت . در سال ۱۳۵۴ نمايشگاه منطقه اي مردم شناسي لرستان در اين محل گشايش يافت و در سال ۱۳۵۶ با گشايش موزة مفرغهاي لرستان به كار خود ادامه داد ، در سال ۱۳۶۳ پس از شروع جنگ تحميلي و به منظور امنيت ، اشياي موزه جمع آوري گرديد و پس از جنگ تحميلي با مرمت بخشي از بنا نمايشگاه عكس و سنگ و سفال افتتاح گرديد ، در سال ۱۳۷۶ موزة باستانشناسي افتتاح گرديد ولي به علت فقدان شرايط و امكانات مورد نياز تا سال ۱۳۷۸راه اندازي نشد . در همين سال بخش شمالي حياط اول به چايخانة سنتي تبديل گرديد و در سال ۱۳۷۹ آزمايشگاه مرمت آن تجهيز و به بخش جنوبي حياط اول به برج نوساز منتقل گرديد ، هم اكنون موزة مردم شناسي آن در بخش جنوبي حياط دوم راه اندازي شده است .




وجه تسمیه قلعه فلك الافلاك


در متون تاريخي نام اين بنا به صورتهاي مختلفي مانند دژ شاپورخواست ، دژ سياه ، دز بز ، قلعة خرماباد ، قلعه سفيد ، سلاسل ، كاخ اتابكان ، قصر ، قلعه بالا ، كوشك ، قلعة فلك الافلاك ضبط شده و بوميان منطقه آن را به نام دوازده برجي مي شناسند .قديمي ترين نامي كه در متون تاريخي به اين قلعه اطلاق شده است دژ شاپور خواست است كه تا قرن ششم و هفتم هجري همچنان به همين نام مشهور بوده و پس از آن با ويراني شهر شاپورخواست و شكل گيري شهر خرم آباد ، قلعة خرماباد خوانده شده است كه تا اوايل دورة قاجار همچنان به همين نام از آن ياد كرده اند . در دورة قاجار با توجه به تعميرات انجام گرفته در زمان محمد علي ميرزا حاكم لرستان در سر يكي از برجهاي قلعه كه بلندترين برج آن و مسلط بر تمام شهر و بلوك خرم آباد بوده اطاقي ساخته شده است كه به آن نام فلك الافلاك داده اند . و همين نام بعدها به كل مجموعه اطلاق شده است . معين السلطنه نيز در سال ۱۳۳۴ هجري به برجي كه ارتفاع آن از همة بروجات قلعه بيشتر بوده اشاره كرده كه مشهور به فلك الافلاك بوده است ( چاغروند ، همان ، ص ۱۷۶ ) . اما حاج ميرزا عبدالغفار نجم الملك كه در سال ۱۲۹۹ هجري قمري كه ۳۵ سال پيشتر در سفر خويش به خوزستان از اين بنا ديدن كرده در سفرنامة خويش نوشته است كه قلعة محكمي معروف به فلك الافلاك ( منسوب به حسن خان والي ) خيلي معتبر و صاحب چند دست عمارت و حمام و غيره و چاه آبي به عمق يكصد ذرع نام مي برد (نجم الملك ، ص ۱۶/۱۸ ) . شايد اين قديم ترين اشاره اي است كه به نام فلك الافلاك شده است . در اين صورت وجه تسميه اي كه معين السلطنه به آن اشاره مي كند نفي مي شود . واژة فلك الافلاك به فلك نهم كه آسمان همة آسمانها يا بلندترين آنهاست و فلك البروج به فلكي كه برجهاي دوازده گانه دارد اطلاق مي شود ( دهخدا ، لغت نامه ، ذيل « فلك » ) .غضنفري در اين رابطه نوشته است : « شايد سبب نامگذاري جديد اين دژ باستاني به فلك الافلاك را بتوان يكي توصيفات و تشبيهات بزرگ نمايانة صاحب عالم آراي نادري از قلعه هاي نظامي زمان از جمله قلعه اي در لرستان و ديگر وجود بارويي خشتي گرداگرد اين قلعه دانست كه داراي دوازده برجي با كاربرد نجومي بوده است ( مطالعه اجتماعي … ، ص ۴۸ ) .احتمالاً وجود حصار دوازده برجي در پيرامون قلعة فلك الافلاك و تشابه آن با بروج دوازدة گانه فلكي ، همچنين شكوه و عظمت و ارتفاع قلعه در اين نامگذاري مؤثر بوده است . نام دوازده برجي برگرفته از حصاري بوده است كه با مساحت تقريبي ۱۰ هكتار پيرامون قلعة فلك الافلاك را احاطه مي كرده است . در كتاب جغرافياي لرستان دور قلعه را يك خمس فرسخ آورده است ( ص ۲۷







دژ شاپور خواست شكوه از دست رفته
تأمين امنيت از بدو حيات بشر همواره مورد توجه وي بوده و نقش مهمي در سير تمدن بشر ايفا نموده است . منطقة زاگروس علاوه بر اين كه مأمن اقوام ايراني و موضعي دفاعي براي اين سرزمين به شمار مي رفته است ، به لحاظ وضعيت اقليمي آن از شرايط ويژه اي براي ايجاد بناهاي دفاعي برخوردار بوده است . نقوش به يادگار مانده از دژهاي مانايي در ماننا ( قرن هشتم هجري ق . م ) ، دژ مادي " كيشه سو" ( اواخر قرن هشتم ق . م ) ، دژ مادي خار خار ( اواخر قرن هشتم ق . م ) ، دژ شهر لاكيش و دژ شهر آستارتو از تيگلات پلاستر سوم ( ۷۲۷ – ۷۴۴ ق . م ) ( پازوكي طرودي ، ص ۶۷ ، ۶۸ ) . و همچنين دژهاي نوشيجان و گودين نشانگر اين است كه دژهاي قديمي عموماً بر روي مناطق مرتفع ساخته شده اند . ساخت دژ شاپور خواست يا قلعة فلك الافلاك نيز از اين اصل دور نبوده و به لحاظ موقعيت منحصر اين دژ و واقع شدن در مسير راههاي ارتباطي ، وجود شرايط مناسب از نقطه نظر ارتفاعي و تسلط بر اطراف ، وجود چشمة دائمي آب ، موجب شده است كه در طول تاريخ همواره كانون توجه بوده و به طور مستمر به حيات خويش ادامه بدهد .بارون دوبد در توصيف موقعيت آن نوشته است : « خرم آباد مكاني است استثنايي ، رشته اي مرتفعات است كه در جلگه اي در سمت عمومي شمال باختري به جنوب خاوري كشيده شده و دفعتاً بريده مي شود تا در رودخانه اي در فضاي اين بريدگي به سه چهارم ميل ( ۲/۱ كيلومتر ) جريان پيدا كند ، در مركز اين فضاي بريده و باز صخرة مجزايي وجود دارد كه محيط آن قريب هزار يارد ( ۹۱۴ متر ) است كه اين صخره خيلي تيز است و چشمة پر آبي حدوداً در بالاي آن مشاهده مي شود . اين جا قلعة خرم آباد است . دور تا دور قلعه را دو رديف ديوار كشيده اند و خود قلعه در بالاي صخره بنا شده و به خوبي دفاع مي شود ( دوبد ، همان ص ۴۰۳ ) .جرج ناتانيل كرزن در ۱۳۰۷ در بازديد از برج و باروي خراب شده قلعه آن را به استحكامات راهزنان ساحل رن تشبيه كرده است ( قاسمي ، همان ، ص ۱۰۷ ، همچنين ر ك ايران و قضيه ايران ، ۲/ص۲/۳۳۱ ) . و خانم اور دوراند كه در سال ۱۳۱۷ قمري از مسير خرم آباد عبور كرده و مورد پذيرايي ظفرالملك حاكم خرم آباد كه در قلعه سكونت داشته قرار گرفته بوده در مورد قلعه نوشته است : « دريغا ! كه قلعه نيز مانند ساختمانهاي ديگر باستاني در حال ويراني بود و همان لفظ معمولي خراب شد ! … در باره اش مصداق پيدا مي كرد . » ( قاسمي ، همان ، ص ۱۱۳ ) .قلعه هايي كه در مناطق كوهستاني ساخته شده اند علي رغم اين كه داراي بخشهاي مورد نياز يك قلعه همچون برج و بارو ، دروازه ، نگهباني و آب انبار ، انبار ذخيرة آذوقه و مهمات و غيره بوده اند ، معمولاً از وضعيت طبيعي كوه پيروي كرده و شكلهاي متنوعي را تجربه كرده اند . قلعة فلك الافلاك نيز از وضعيت طبيعي صخره تبعيت كرده و در بخشهاي جنوبي كه صخره در سطح پايين تري واقع بوده به منظـــور هم سطح سازي ناچار از ديواره سازي شده اند . و با اين حال محيط پيرامون دژ و درازي صخره در جهت شرقي غربي بر ساختار كلي حصار و قلعه مؤثر بوده است .
گمانه زني هاي باستانشناختي در سال ۱۳۷۹ پنج گمانه به منظور شناسايي علت نشست قلعه در قسمت جنوبي آن حفر گرديد كه اين گمانه ها مورد بررسي باستانشناختي واقع گرديد . ماحصل اين بررسي مشخص شدن ديوار خشتي قلعه در عمق حدوداً ۱۷ متري از كف فعلي قلعه بود . اين ديوار از خشتهايي در ابعاد ۹×۴۰×۴۰ ، ۸×۳۵×۳۵ سانتيمتر با ملاط گل ساخته شده است ، رنگ مواد به كار رفته در خشتها بعضاً با هم متفاوت است و ملاط گل نيز در حد فاصل خشتها به كار رفته است .الف : كف آجر فرش بنا در عمق ۴۲ سانتيمتر با آجرهاي ۶×۲۵×۲۵ سانتيمتر واقع شده است .ب : يك ديوار آجري با آجرهايي به ابعاد ۵×۵/۲۴×۵/۲۴ سانتيمتر در سمت شرق گمانة ۱ به ارتفاع ۷۵ سانتيمتر با جهت شمال غربي به جنوب شرقي وجود داشت كه احتمالاً متعلق به دورة قاجار است .ج : در عمق ۹۰/۲ الي ۷۰/۳ سانتيمتري يك ديوار خشتي وجود دارد كه ابعاد خشتهاي آن ۵×۲۲×۲۲ سانتيمتر است كه متعلق به دورة اسلامي است . در اين عمق سفالهاي ظروف كوچك كشف گرديد .د : از عمق ۷۰/۳ الي ۵ متري گمانه ، يك ديوار خشتي از نوع خشتهاي ۱۰×۴۰×۴۰ سانتيمتر كشف گرديد . سفالهاي اين لايه از نوع خمره هاي بزرگ با لبة تخت به داخل برگشته بود . احتمالاً اين ديوار متعلق به باروي دورة ساساني بوده است .هـ : از عمق ۵ الي ۵/۶ متري يك لايه لاشه سنگ با ملاط گچ كشف گرديد . در اين لايه سفال خمره هاي ذخيرة آذوقه با تزيينات زنجيره اي به دست آمد .و : در عمق ۷ متري گمانة شمارة ۲ به يك ديوار با ازارة سنگي و سفالهاي خاكستري برخورد گرديد . در همين عمق در لاية شمارة ۱ به لايه اي با قطر ۳۰ سانتي متر از ذغال و چوب و خاكستر برخورد گرديد ، و زير اين لايه نامشخص بود . شواهد باستانشناختي به دست آمده نشان مي دهد كه تپة فلك الافلاك در طول دوران تاريخي به طور مستمر مورد استفاده واقع شده است
.










خندق
يكي از عواملي كه به عنوان مانعي دفاعي در برابر حملات دشمنان به قلعه ها و شهرها از دورة هخامنشي تا دورة اسلامي از آن استفاده شده است خندق است . خندقها با توجه به ضروريات هر منطقه در ابعاد مختلف ايجاد مي شدند ، در كنار خود ، برج هاي ديده باني و دفاعي نيز داشتند كه مدافعان را قادر مي ساختند دشمن را سركوب نمايند . ( پازوكي طرودي ص ۱۱۹ ) .در متون تاريخي نامي از خندق قلعة شاپورخواست يا خرم آباد به ميان نيامده است . اما نقشه اي كه در سال ۱۸۵۰ ميلادي توسط واحد نقشه برداران روسي زير نظر سرهنگ ستاد چريكوف از شهر و قلعه خرم آباد نقشه برداري شده است ، رودخانة خرم آباد به صورت نيمدايره ، نيمي از حصار دوازده برجي را احاطه نموده است ( مهريار و … ، ص ۶۳ ) . با اين حال چشمة آب سراب گلستان دارايي ( گرداب دارايي ) كه در نزديكي پل گپ و در جوار حصار قديمي به رودخانه خرم آباد مي پيوسته مي توانسته در تكميل اين خندق كمك نموده باشد ، اما فعلاً مدارك مستندي در اين رابطه وجود ندارد . با اين حال يكي از دروازه هاي قديمي قلعه كه در قسمت شمالي حصار دوازده برجي قرار داشته است به نام دروازه پل بر سر راه ارتباطي اين قسمت بوده است . به نظر چريكف رودخانه در اين منطقه نقش يك خندق دفاع طبيعي را ايفا نموده است ( همان جا ) .در درة خرم آباد تپه اي به نام چقا خندق كه بررسيهاي سطحي آثار دورة اسلامي را نشان مي دهد وجود دارد كه نشانگر استفاده از فن خندق سازي در تاكتيكهاي نظامي مردم اين ديار بوده است .
حصار ، برج ، بارو و دروازه ها
يكي از اجزاء و عناصر تشكيل دهندة قلاع قديمي حصار بوده كه بنا به درجه و اهميت قلعه ها به تناسب كاربري آنها ساخته مي شده است . قلعة فلك الافلاك از آن جهت كه در طول دوره هاي مختلف تاريخي همواره به عنوان مقر حكمرانان مورد استفاده بوده ، بنابراين آن را بايد در زمرة يك دژ ارگ حكومتي به شمار آورد . كما اين كه اين قلعه در دوره هاي بعد ( قرن هفتم هجري ) در شكل گيري و تكوين شهر قديم خرماباد نيز نقش اصلي را ايفا نموده است . يك هيئت روسي به سرپرستي فردي به نام چريكوف در سال ۱۲۶۷ هجري قمري از خرم آباد ديدن كرده است . چريكوف كه سرهنگ ستاد بوده اطلاعات نسبتاً دقيقي در بارة قلعه و شهر به دست داده است . در واقع قديمي ترين نقشة موجود در بارة حصار شهر و قلعة دوازده برجي نقشه اي است كه شخصي به نام پرسكورياكف واگرا نوويچ به راهنمايي چريكوف تهيه كرده است كه نشان مي دهد كه شهر به وسيلة ديوارهايي محصور شده و داراي دو دروازه به نام هاي گرداب ( بر سر راه كاروانرو كرمانشاه ) و دروازه خوز ( بر سر راه كاروانرو دزفول – خوزستان ) بوده است ( مهريار ، همان ، ص ۶۴ ) . خود چريكوف در مورد نظام دفاعي شهر ، دروازه ها و شكل ظاهر قلعه چنين نوشته است :« شهر به ساحل راست رودخانة خرم آباد و در پاي سفيد كوه مستقر گرديده و متشكل از دو بخش است : ديوارهاي دفاعي همراه با قلعه ، و شهر توأم با باغها . نظام دفاعي شهر به شكل باروي كثيرالاضلاع نامنتظم است كه چهارده برج در گوشه و نماي آن قرار گرفته و خطوط نظام دفاعي از خط ساحلي رودخانه واقع در بخش جنوب شرقي ، پيروي نموده است . رودخانه در اين منطقه في نفسه نقش يك خندق دفاع طبيعي را ايفا مي نمايد . بخش جنوب غربي استحكامات رو به شهر دارد . ديوارهاي دفاعي داراي سه دروازه به نامهاي زير است : دروازه شهر و مستقيماً به شهر مرتبط مي شود ، دروازه پل در شمال ديوارهاي دفاعي كه آن را به ساحل مقابل رودخانه وصل مي نمايد و دروازه قلعه در جنوب كه در مقابل رودخانه پشت خود قرار دارد و در آن جا باغ هاي مجللي واقع شده است . » ( همان ص ۶۳ ) . وي طول شمالي جنوبي اين ديوار دفاعي را ۳۶۲ متر و عرض شرقي غربي آن را ۳۰۴ متر و مجموعاً مساحت آن را ده هكتار ذكر مي كند ( همان ص ۶۳ ) . در كتاب جغرافياي لرستان نيز دور قلعه يك خمس فرسخ ذكر شده است ( همان ص ۲۷ ) .چريكف شهر را به دو قسمت قلعه با دژ و شهر و باغات تقسيم مي كند و قلعة خرم آباد را به شكل چند ضلعي نامنظم با ۱۴ برج كه در نماي ديوارهاي ضخيم قلعه و در گوشه هاي آن ساخته شده و براي دفاع در مقابل حملات غيرمنتظره طوايف دشمن مساعد مي باشد توصيف مي كند ( مهريار ، همان ، ص ۶۴ ) . وي راه دسترسي به داخل قلعة ۸ برجي و خرابه هاي قصر قديمي ، زندان و بناهاي ديگر را عبور از سه ديوار ذكر مي كند و در اين رابطه نوشته است : « قلعة قديم كه به شكل پنج ضلعي نامنظم ساخته شده داراي ۸ برج است در اينجا خرابه هاي قصر قديمي ، زندان و بناهاي ديگر وجود دارند و دسترسي به داخل آنها از راه عبور از سه ديوار ميسر است . » ( همان ، ص ۶۴ ) .ادموندز در ۱۹۱۷ميلادي به باروي دژ كه مقر حاكم در داخل آن قرار دارد و دژ را احاطه كرده اشاره مي نمايد ( يادداشتهاي سفر ، ص ۱۷۱ ) .دوبد به نقل از سرگرد راولينسون مي نويسد : « دور تا دور قلعه را دو رديف ديوار كشيده اند .» (سفرنامه لرستان … ، ص ۱۷۴ تا ۲۰۱) .ميرزا رحيم چاغروند ( معين السلطنه ) در ۱۳۳۴ هجري در مورد حصار ۱۲ برجي و دروازه هاي آن نوشته است : « حصار بزرگي در اطراف محوطة قلعة بالا و عمارات مزبور كشيده ، هر صد قدمي يك برج دارد . چهار ذرع عرض و هشت ذرع ارتفاع حصار مزبور است . دو دروازه داشته يكي به طرف جنوب ، يكي به طرف شمـال . دروازه اي كه طرف جنوب است در چند سال قبل به واسطة طغيان آب خراب شد ، تقريباً دويست ذرع حصار و محل دروازه را آب برده ولي دروازة رو به شمال باقي است و اكثر عمارات و حصار مخروبه اند . تعميرات كلي لازم دارند ، دورة حصار تقريباً يك هزار و پانصد ذرع است .» ( جغرافياي تاريخي ، ص ۱۷۴ تا ۲۰۱ ) . وي همچنين قلعه را در قسمت شرقي شهر ذكر نموده كه دو طرف حصار قلعه متصل به شهر و طرف ديگر آن متصل به رودخانه بوده است ( همان ، ص ۱۷۶ ) .در تصويري قديمي از قسمت شمال غربي قلعه دروازه پل قابل مشاهده است ، اين دروازه كه داراي هشتي ورودي است ، احتمالاً داراي پوشش گنبدي بوده كه تخريب گرديده و مصالح آن از آجر بوده است . ورودي و خروجي اين هشتي با هم متقارن بوده و داراي طاق جناقي با دو طاقنما در طرفين آن بوده است . در پايين ديوارة حصار در بدنة آن يك رديف حجره كوچك به چشم مي خورد كه احتمالاً آخور اسبها و استرها بوده است .در گوشة شمال شرقي حصار ، يكي از برجهاي قلعه به فاصلة حدود ۱۰۰ متري از دروازه پل وجود داشته است . در تصوير مذكور پل گپ بر روي رودخانه خرم آباد خودنمايي مي كند ، در ذيل تصوير نگارش شده است : « دورنماي پل خرم آباد و باغات سمت پل و قسمتي از عمارت حكومتي ، طول پل پانصد قدم ، عرضش هشت قدم ، ارتفاعش ده ذرع ، اين پل از بناهاي حسن خان والي جد مرحوم حسين قلي خان والي پشت كوه است . » در منتهي اليه پل دو ستون كوچك در دو سوي پل به چشم مي خورد كه در برخي از پلهاي دورة صفوي اين شيوه معمول بوده است .تصاوير دورة قاجاريه ( عكاسخانة دارالخلافه ) گفته هاي فوق الذكر را تأييد مي نمايد . ارتفاع اين حصار حدود ۸ متر يا به قول آقاي چاغروند ۸ ذرع برآورد مي شود و بر بالاي آن كنگره هايي وجود داشته كه از تكرار نيمدايره هايي در كنار هم تشكيل مي شده است و در زير آنها دريچه هايي وجود داشته كه احتمالاً جان پناه نگهبانان و مدافعان قلعه بوده است . ويژگي قابل توجه اين حصار و برجهاي آن به كار بردن فن « وامال » در ساخت آن بوده است به عبارت ديگر در نماي خارجي ، حصار و برجها با شيب متناسبي به طرف داخل از پايين به بالا با پس نشستي تدريجي ساخته شده است كه اين وضعيت در بناي قلعة ۸ برجي كنوني نيز مشاهده مي شود ، اين عامل در ايستايي و دوام بيشتر بنا مؤثر بوده است . هنري راولينسون ( در فاصله سالهاي ۱۲۴۹ – ۱۲۵۵ هـ ـ ق ) در بازديد از حصـــاري كه دور تا دور قلعه را احاطه نموده است از ديواري دو لايه نام برده و در مورد آن نوشته است : « اين قلعة خرم آباد است كه در قسمت پايين دور تا دور آن ديوار دو لايه اي كشيده و قصري بر بالاي آن ساخته شده از استحكامات نيرومندي برخوردار است . » ( گذر از ذهاب ، ص ۱۳۸ ) .از ديگر ويژگي حصار قلعه با توجه به ( تصاوير قديمي ) قطر ديوارهاي آن بوده است كه از پايين بسيار قطور و در قسمتهاي فوقاني به تدريج از ضخامت آن كاسته شده است . در پشت كنگره هاي حصار ، غلام گردشي جهت نگهبانان قلعه وجود داشته است . در متون تاريخي به مصالح برجهاي دوازده گانه و حصار اشاره چنداني نشده است ، قسمت پاييني يكي از برجهاي حصار واقع در قسمت جنوبي قلعه و در كنار رودخانه كه به برج آبي معروف بوده است از سنگ ساخته شده است و در جاي ديگري مي خوانيم كه حصار قلعه را بعد از مرمت و بازسازي كاهگل نموده اند . يا اين كه يكي از برجهاي قلعه به برج سنگي معروف بوده است . بقاياي باقيماندة دو برج از بروج مذكور در قسمت شمال غربي و غرب قلعه نشان مي دهد كه ساختار آنها از آجرهاي ۵×۲۵×۲۵ سنگ لاشه ، قلوه ، خشت خام و گل تشكيل شده است كه بخشي از تنوع مصالح آن مربوط به تعميرات دوره هاي مختلف آن است . بنابر تصاوير دورة قاجاريه در وسط ديوارها از يك رج آجر به صورت افقي استفاده شده كه از خوردگي ديوارهاي خشتي و كاهگلي جلوگيري مي كرده است
.













برج ديده باني
علاوه بر ۱۲ برج حصار و هشت برج قلعه به منظور اشراف بر كلية تحركاتي كه ممكن بوده از سوي دشمن صورت بگيرد ، در منتهي اليه قسمت جنوب شرقي سفيد كوه در بالاي كوهي كه دامنة آن معروف به گل اسپيه است برج ديده باني وجود داشته كه بررسيهاي سطحي آن آثار دوره اشكاني را مشخص مي كند و در پايين دست آن برجي معروف به سنگر بختياري وجود داشته كه مربوط به دوره هاي متأخر بوده است . بارون دوبد به اين برج اشاره كرده و نوشته است : « در نوك يافته كوه كه پيشاني خود را به روي خرم آباد كشيده برجي هست كه به شهر در دامنة خود اشراف دارد و دو توپ برنجي در آن مستقر است . » ( دوبد ، همان ، ص ۴۰۴ ) .
عمارتهاي حكومتي
به استناد تصاوير قديمي در داخل محوطة قلعه ، در پشت دروازه پل ، عمارتهايي وجود داشته كه نماي آنها معماري دورة قاجاريه را نشان مي دهد . عمارت ديوانخانه به صورت شرقي غربي در روبروي دروازه پل به فاصلة حدود ۵۰ متري آن واقع بوده است و در تصوير ديگري درياچه اي در جلو اين عمارت ديده مي شود و يك رديف بنا به صورت شمالي جنوبي در غرب درياچه واقع بوده است ، در سمت شرقي درياچه باغ سروستان وجود داشته است . در اين جا حصاري آجري به ارتفاع ۴ ، ۵ متر به موازات حصار قلعه ، باغ مذكور را احاطه كرده بوده است .با توجه به متون تاريخي ، مصالح عمارتهاي داخل حصار، عموماً از آجر بوده كه در زمان مظفرالملك از مصالح آن براي ساخت كاروانسراي محسن آباد و ساختمانهاي مأموران دولتي استفاده شده است ( ادموندز ، همان ، ص ۱۱۸ ) .يك جهانگرد انگليسي به نام جرج ناتيل كرزن ( ۱۳۰۷ قمري ) كه بعداً سياستمدار شد و نقش مهمي در روابط انگليس و ايران ايفا كرد ، از لرستان ديدن كرده و در سفرنامة خود در خصوص عمارتهاي حكومتي نوشته است : « … خرم آباد فعلاً حاكم نشين لرستان است . اين امتياز به واسطة وضع مركزي شهر و مزاياي طبيعي آن كه از قرون وسطي مانده است . تخته سنگ منفردي در دهانة گردنه اي سر به فلك كشيده و آن بر جلگه حاصلخيزي مشرف است … در اين محل سروران مختار آن به آداب و تجمل شاهانة قرون وسطي مي زيسته اند ، آب اين كاخ به وسيلة نقب عميقي كه تا چشمه عالي پايين آن كنده بودند تأمين مي گرديده است . در داخل برج قديم ، محمد علي ميرزا فرزند ارشد فتحعلي شاه كه حاكم لرستان بود براي خود قصري ساخت كه فعلاً به حال ويراني است . حاكم كنوني در عمارتي كه در پايين همين صخره است اقامت دارد . » ( قاسمي ، همان ، ص ۱۰۷ ) .ادموندز هم كه در اواخر تابستان سال ۱۳۳۶ ق (۷ سپتامبر ۱۹۱۷ ) از اين منطقه ديدن كرده متوجه ويراني قلعه شده و نوشته است : « كاخ و آنچه مربوط به آن است به صورت تأسف آوري رو به زوال است . سر طويله ، سربازخانه و توپخانة آن ويران شده است . حياط كاخ كه يك استخر مربع شكل در ان قرار دارد به آن خرابي نيست ولي وضع خوبي هم ندارد … يك رديف اطاق كه در شرق حياط قرار دارند قبلاً ديوانخانه بوده است يعني جايي كه حكمران مي نشست .» ( يادداشت هاي سفر ، ص ۱۱۸ ) . او تأكيد كرده است كه دژ ، كه مقر حاكم است ، در عين حال داراي يك باروي دفاعي است ( همان جا ) . وي گويا نخستين اروپايي است كه پا به قلعه گذاشته و همه جاي آن را خوب ديده است زيرا كه تصوير جامعي از عمارت هاي حكومتي در داخل حصار دوازده برجي به دست داده و پس از وصف كلي كاخ نوشتهاست : « تمام استخر از ني خودرو پوشيده شده و آب آن از چشمه اي كه بيرون است تأمين مي شود . سابقاً فشار آن به اندازه اي بود كه آب از فواره اي كه در وسط استخر قرار دارد تا ارتفاع قابل ملاحظه اي فوران مي كرد ، ولي اكنون آبراهه خراب شده و آب از يك شترگلوي سفالي كه يك يا دو اينچ از سطح استخر بالاتر است به داخل آن جريان مي يابد . يك رديف اطاق كه در شرق حياط قرار دارند قبلاً ديوانخانه بوده است يعني جايي كه حكمران مي نشست و به دعاوي مردم رسيدگي مي كرد ( و البته رشوه هم دركار بود ! ) و ورود به آن براي عموم آزاد بود . از زير ديوانخانه آب از روي يك تخته سنگ به داخل يكي از اطاق ها كه به آن حوضخانه مي گويند جريان دارد و در سطح پايين تر از حوضخانه باغ گلستان قرار دارد كه درهاي حوضخانه به طرف آن باز مي شود . آبي كه در آن جريان دارد بعد از تشكيـل يك آبشار كوچك وارد باغ گلستان مي شود و به استخري كه وسط باغ قرار دارد مي ريزد . در كنار استخـر درختان سرو و بيد مجنون به رديف كاشته شده است و به جاي بوته هاي گل سرخ سابق اكنون پيــاز و كدو حلوايي كشت مي شود و روي هم رفته تصويري است از يك شكوه از دست رفته . در قسمت جنوبي باغ ، حياط كوچكي است با باغچه و حوض كه متصل به اندرون است . در مغرب ، سراي خواجه باشي ها قرار دارد و در طرف ديگر حمام زنانه . در انتهاي باغ و پشت به رودخانه خانة كوچكي توسط امين الدوله ساخته شده كه در سال ۱۹۱۵ به وسيلة ژاندارمري بازسازي شده است و همان جاست كه من اقامت نموده ام . » ( همان جا ) . بنابر گزارش چريكوف تمامي اضلاع آن ( قلعه ) و حتي بخش جنوبي در محاصرة خرابه هاي شهر باستاني قرار داشته است و قيد نموده است كه در دامنه هاي صخره خرابه هاي شهر سابق ديده مي شود ( مهريار ، ص ۶۴ –۲۱۱ ) . و اين خرابه ها احتمالاً متعلق به عمارتهاي قديمي تري بوده است كه در داخل ارگ وجود داشته اند
عمارت گلستان
به دستور شاهزاده محمد علي ميرزا قاجار در محدودة حصار دوازده برجي ساخت و سازهايي صورت گرفته است كه معين السلطنه از آنها تحت عنوان عمارات اندروني و بيروني ، خلوتهاي متعدد و حمام و مسجد و توپخانه و اصطبل و عمارت بزرگ و باغ و درياچة معروف به گلستان نام مي برد كه در كنار آن ديوانخانه قرار داشته است ( چاغروند ، همان ، ص ۱۷۶-۱۷۷ ) .معين السلطنه در توصيف سراب گلستان نوشته است : « سرابي از زير قلعه مزبور جاري است سرد و زلال كه در فصل تابستان محتاج به يخ نيست ، ده سنگ آب دارد و حاليه هم يازده حجر طاحونه از آب مزبور داير است ، از آسيابها كه رد شد به رودخانه داخل مي شود . » ( همان ، ص ۱۷۶ – ۱۷۷ ) .در ذيل تصويري كه در سال ۱۳۱۸ هجري قمري از قلعة فلك الافلاك گرفته شده مقدار خروجي آب از زير قلعه را دوازده سنگ ذكر كرده اند كه وارد عمارت سروستان مي شود و در آن تصوير و تصاوير ديگري از آرشيو مذكور باغي از سرو خود نمايي مي كند . در حاشية اين تصوير نوشته شده : « عكس خيابان و آب نماي باغ گلستانه است با عكس عمارت جديدالبنايي دو رويه ، يك رو به سمت ديوانخانه است و يك رو به اين باغ و اين خيابان و زير اين عمارت حوض خانه اي است كه آن هم بسيار بد وضع و مخروبه بود و به اين شكل ساخته شد و اين عمارت سه ربع در عمات مخروبه در يك ربع زاويه اي است و اين عمارت به همان حالت سابقة خود باقي است كه در دو طبقه . » اين تصوير با توضيحات ارزشمند خود وضعيت قلعه در آن روزگار را به خوبي نشان مي دهد ، در اين عكس خياباني ديده مي شود كه در وسط آن آب نماي مطولي وجود دارد كه در انتهاي آن به عمارت دو طبقه اي منتهي مي شود كه در مقابل عمارت ديواني واقع بوده است . معماري اين عمارت قابل مقايسه با شيوة معماري دورة قاجاريه است . دو طرف آب نما با دو رديف از سنگهاي پاكتراش احاطه شده است عرض هر معبر اين خيابان در طرفين آب نما حدوداً ۸ متر است و در دو طرف خيابان مذكور دو درخت بيد مجنون به صورت متقارن وجود دارد و در پشت سر آنها رديفي از درختان سرو ديده مي شود
سرابها و آسيابها
در متون تاريخي و سفرنامه ها اشاراتي به آسيابهاي داخل قلعه ( حصار ۱۲ برجي ) شده است . در جغرافياي لرستان ( حوالي سال ۱۳۰۰ هجري ) در ذكر چشمه ها و سرابهاي معتبري كه در ميان قلعه و مابين عمارت مشهور به گلستان است ميزان آب آنها را ده سنگ ذكر مي كند كه در آن موقع هفت آسياب از آنها در گردش بوده است ( چاغروند ، همان ، ص ۱۷۶ ) .معين السلطنه ضمن اشاره به سردي و زلالي آب سرابهاي قلعه و ذكر اين نكته كه سرابي كه از زير قلعه جاري مي شود ده سنگ آب دارد ولي تعداد آسيابهايي را كه از آب مزبور داير است يازده حجر طاحونه ( همانجا ) ذكر مي كند كه البته گفتار مذكور با هم متناقص مي باشد ، چون مقياس سنجش آب ، سنگ آسياب بوده است .عمارت ديوانخانه . اين عمارت همچنان كه در متون تاريخي و سفرنامه ها بدان اشاره شده از نظر شيوة ساخت ، بنايي ساده در يك طبقه از آجر بوده است كه از لحاظ پلان و نما به صورت متقارن ساخته شده است . معماري بنا ، نماي بناهاي دورة قاجار را نشان مي دهد ، محوطه اي در جلو بنا در نتيجة دو بازوي شرقي و غربي بنا ايجاد شده است كه به وسيلة نرده و جرزهاي گرد آجري ( ستون ) محصور شده است . اين عمارت بر درياچة ياد شده مشرف بوده است . تصوير ديگري متعلق به همان مجموعه ، نمايي از باغ گلستان را نشان مي دهد كه درختان سرو و مجنون در دو طرف آب نماي آن قرار داشته و عمارت جديدالبنايي در انتهاي آن ديده مي شود ، منظرة باغ و ديوانخانه به خودي خود باغ شازده كرمان را در ذهن متبادر مي سازد .يادداشتهاي ارزشمندي در حاشيه و ذيل اين تصاوير نگارش شده است . در حاشية يكي از تصاويركه عمارت ديوانخانه همراه با انعكاس زيباي نقش آن در داخل درياچه را نشـــان مي دهـــد نوشته شده است : « عكس يك سمت رو به قبله عمارت جديد ديوانخانة خرم آباد است در عكس … در ميان آب درياچه ديوانخانه افتاده است و كنگره هايي كه در سمت يسار ( چپ ) بالاي عمارت پيدا است كنگره هاي ديوار قلعة پايين است كه تازه ساخته مي شود و مي رود متصل مي شود به برج آبي كه در بالاي آن كلاههاي فرنگي مانندي تازه بنا و تمام شده و جاي با روح و صفايي شده است . »بارون دوبد عرض و طول درياچه ( مخزن بزرگ آبي ) را شصت يارد در چهل يارد ذكر مي كند كه از چشمه آب مي گيرد ( همان ص ۴۰۳ )
تخريب عمارتهاي قلعه
در زمان حكومت ظل السلطان كه مظفرالملك نيابت حكومت لرستان را بر عهده داشته است ، عمارات قلعه را خراب نموده ، آجر و مصالح آن را به قطعه زميني معروف به علي آباد منتقل كرده و در آنجا كاروانسرايي را بنا نهاده است ( چاغروند ، همان جا ) .به قول چاغروند : « حاليه از عمارات قلعة مزبور كه مشهور به قلعة بالا مي باشد غير از بروجات او آثاري نمانده . » ( همان جا ) .در واقع حكمرانان محل در ويراني تدريجي قلعه نقش عمده داشته اند . چنان كه ادموندز در يادداشتهاي سفر خويش نوشته است : « مظفرالملك براي تهية آجر ساختمـــان كاروانسراي محسن آباد ( كه مأخوذ از نام اوست ) كه در آن طرف رودخانه رو به روي پل قرار دارد آسيبهاي زيادي به عمارتهاي قلعه وارد آورده است . » ( ادموندز ، همان ، ۱۱۸





















راه صعود ( دسترسي ) به قلعة هشت برجي







راه قديمي دسترسي به قلعه از سمت جنوبي قلعه بوده است ، هم اكنون بقاياي اين راه در دامنة صخره به عرض ۲۰/۵ تا ۶ متر وجود دارد . در اين بخش صخره را بريده و تسطيح نموده اند .در كتاب جغرافياي تاريخي لرستان نويسندة ناشناس احتمالاً متعلق به دورة ناصرالدين شاه قاجار در خصوص اين راه آمده است : « اصل قلعه در بالاي تپه واقع شده به قدر شصت ذرع ارتفاع دارد و سه طرف آن كوه و كمر است راهي ندارد مگر از طرف ديگر كه خاك است . قلعه را كه در بالاي تپه ساخته اند و حصار آن را بالا برده اند ، بيراه شده است . راه قلعه از جانب جنوبي تپه است و كمر ( صخره ) را بريده از سنگ و گچ فرش كرده اند . » ( جغرافياي لرستان ، ص ۲۷ و ۲۸ ) .در حال حاضر درصد شيب راه مذكور و نحوه و چگونگي سنگ فرش آن به علت واقع بودن در زير زباله هاي ساختماني كه از قلعه بيرون ريخته شده است ، نامشخص است ، اما آثار اين راه به طول تقريبي ۴۰ متر در دامنة تپه كه داراي شيب ملايمي مي باشد كاملاً مشخص است ، در بخشي از راه صخره را بريده و راه ايجاد نموده اند .
توصيف قلعة هشت برجي
توصيفات مورخين و سياحان از قلعة فلك الافلاك به عنوان دژ ، دز ، قلعه سفيد ، سلاسل ، كاخ ، قصر ، كوشك علاوه بر عملكرد بنا از ساختار فيزيكي بنا نيز حكايت داشته است .تشبيه قلعه فلك الافلاك به قلعة كشكولي در متون عصر قاجاري ، برداشتي است كه از شكل حجمي و هندسي اين بنا به عمل آمده است . غضنفري آورده است كه : « شواهدي حاكي است كه شالودة بناي جديد فلك الافلاك با شكل عجيب هندسي در زمان شجاع الدين خورشيد سرسلسلة اتابكان لرستان وسيلة مولانا محمد دينوري استاد رياضيات و با همكاري احمد بن شيخ نيشابوري ، طراحي و پي ريزي شده است . » ( مطالعة اجتماعي ، ص ۴۹ ) .قلعه فلك الافلاك بر روي صخره اي سنگي به ارتفاع حداكثر ۴۰ متر به مساحت ۵۳۰۰ مترمربع در وسط درة خرم آباد واقع شده است . اين قلعه كه به صورت پنج ضلعي نامنظم و داراي هشت برج در ابعاد مختلف مي باشد ، در بلندترين قسمت آن تا روي صخره ۵/۲۲ و تا سطح زمين حدود ۴۰ متر ارتفاع دارد . برجهاي قلعه در قسمت پايين ( ازاره ) به ارتفاع ۵/۵ متر از سنگ لاشه و ملاط گچ ساخته شده و در قسمتهاي فوقاني از آجر ساخته شده اند . قابل ذكر است كه در بخش شرقي قلعه بخشي از نماي آجري ديوار تخريب شده بود كه در پس آن ديواري از خشت خام ( به ابعاد ۲۵×۲۵ ) مشاهده گرديد .برجها و باروها . برجها ، باروها و كنگره هاي قلعه هم از لحاظ مصالح و هم شيوة معماري تغييرات بسيار را به خود ديده به طوري كه تصاوير دوران قاجار با وضعيت فعلي آن قابل مقايسه نيست .تنها برجي كه دستخوش تغييرات زيادي نشده است برجي است كه داراي تزيينات آجري است . ازارة ديوارها و برجهاي قلعه از سنگ لاشه ساخته شده و به استناد تصاوير قديمي ، ديواري با طرح تكراري طاقنما به شيوة معماري دورة صفوي در دامنة قلعه وجود داشته است كه احتمالاً يكي از ديوارهاي چندگانة حصار قلعه بوده است و اطاقي چند ضلعي بر بالاي برجي در شمال شرقي قلعه به چشم مي خورد كه مشرف بر قسمت شرقي و جنوبي بوده و شايد همان برج ياد شده در جغرافياي لرستان باشد كه به فلك الافلاك معروف بوده است . عرض ديوار باروي قلعه و برجهاي آن از پايين قطورتر است و در قسمتهاي فوقاني به تدريج از عرض آنها كاسته مي شود به طوري كه در قسمت پشت بام اين عرض به ۶۵ سانتيمتر مي رسد .براي ساختن برج و بارو از روش وامال استفاده شده است به عبارت ديگر در ساخت باروي قلعه به تدريج از پايين به بالا با پس نشستگي همراه بوده است كه در ايستايي و مقاومت آنها بسيار مؤثر بوده است . باروي قلعه داراي يك رديف كنگرة آجري است كه طرح آن با تصاوير دورة قاجار تا حدودي متفاوت است به بيان ديگر كنگره هاي فعلي متشكل از جرزهاي منفردي است كه قسمت فوقاني آنها منحني مي باشد در حالي كه كنگره هاي قديمي از نيمدايره هاي تكراري در كنار هم تشكيل شده بود .
ورودي قلعه
با دو ستون نماي برجستة آجري و طاقنما در قسمت شمال غربي بنا واقع شده و نماي آن وروديهاي دورة قاجاريه را تداعي مي كند . بعد از دروازة ورودي ، هشتي و سپس راهرويي است كه با گردش به سمت چپ به صحن حياط اول راه دارد . در دو طرف هشتي ورودي فضاهايي وجود دارد كه احتمال مي رود جايگاه نگهبانان و اطاق كوچكي در پس جايگاه سمت راست قرار دارد كه اطاق نگهبانان بوده است . همچنين در سمت راست راهرو ، فضايي كه حدوداً ۷۰ سانتيمتر كف آن پايين تر از كف راهرو است وجود دارد كه كاربري آن نامشخص است . بخش ورودي قلعه متشكل از هشتي ، اطاقهاي نگهباني و دالان ورودي همراه با برج شمارة يك ( در سمت راست ورودي ) تنها قسمت قلعه است كه در دو طبقة ساخته شده است . طبقه دوم متشكل از چند اطاق با جهت غربي شرقي است كه به راه ورودي قلعه از بيرون نيز مشرف بوده است .
صحن اول
صحن حياط اول به طول و عرض ۵/۲۲×۳۱ متر از سمت جنوب با يك رديف ساختمان نوساز كه در نتيجة تخريب برج شمارة دو قلعه در سال ۱۳۶۲ بازسازي گرديده محصور شده است و در سمت شمالي آن نيز بنايي با پلان مستطيل واقع شده است كه كف آن ۷۵ سانتيمتر از كف حياط پايين تر است و در وسط آن شش جرز ( ستون ) آجري همراه با ديوارهاي جانبي بار گنبدهاي عرقچين سقف را تحمل مي كنند . در قسمت شمالي فضاي مذكور ، رو به روي در ورودي ، فضاي داخلي برج شمارة ۷ كه محدوده اي در حدود ۱۵ متر را دربر مي گيرد وجود دارد و در قسمت غربي فضا در منتهااليه آن فضاي داخلي برج شمارة ۸ به مساحت تقريبي ۳۰ مترمربع با چهار جرز آجري در وسط وجود دارد . اين بخش در پايين دست چاه واقع شده و آب انبار و آبراهه هاي زيرزميني در زير آن كشف گرديد .در قسمت شمالي بنا در جوار فضاي مذكور چاه قلعه واقع شده است كه با استفاده از هفت پله به قسمت فوقاني آن و همچنين به بام بقيه قسمتهاي فضاي شمالي حياط اول دسترسي پيدا مي كند .در سمت شرقي حياط اول و در حد فاصل اين حياط و حياط دوم يك رديف بنا احداث گرديده كه داراي دو ورودي است يكي از منتهي اليه قسمت شمال غربي حياط اول از كنار چاه و ديگري از طريق حياط دوم . اين بخش با توجه به شيوه معماري از تاسيسات دوره قاجار و پهلوي اول است كه به مجموعه اضافه گرديده است و متشكل از يك سالن طويل با جهت شمالي ، جنوبي و با پوشش گنبدهاي عرقچين است . اطاقي نيز در قسمت جنوبي و چسبيده به سالن وجود دارد كه داراي پوشش طاقي به شيوه رومي مي باشد .
چاه قلعه
در منتهي اليه قسمت شمالي حياط اول قلعه ، در كنار برج شماره ۷ چاهي وجود دارد كه تامين كننده آب قلعه بوده است ، اين چاه داراي ۶۰/۴۱ سانتيمتر عمق و طول و عرضي به ابعاد ۲×۲۰/۱ مربع است . دهانه چاه چهار گوش و هر ضلع آن ۷۵/۲ متر و تا عمق۳۰/۱۰ متر از ديواره چاه با سنگ و آجر ساخته شده و ۳۰/۳۱ متر آن با حفر صخره بوجود آمده است .نكته قابل توجه در خصوص اين چاه ، حفر آن در صخره اي است كه قلعه بر روي آن ساخته شده است . سازندگان اوليه قلعه با محاسبه دقيق خويش توانسته اند يكي از اساسي ترين مشكلات قلعه كه تامين آب آن بوده است را حل نمايند . در كتاب جغرافياي لرستان آمده است : « در ميان قلعه ، در زمان قديم ، چاهي كه دهنه آن سه ذرع است ، كمر ( صخره ) را تراشيده و سنگ را بريده بآب رسانيده اند و از سرابي كه مابين تپه است به دلو آب مي كشيده اند و از براي مصارف سكنه قلعه و باغچه و حمام مخارج زيادي باين چاه شد .» ( ص ۲۷ و ۲۸ ) . وجود چشمه آب دائمي معروف به گلستان در دامنه قلعه ، ساكنان آن را به اين فكر وا داشته است كه با حفر چاهي به سرچشمه آب دسترسي پيدا خواهند نمود . هر چند اين چاه به سفره آب زير زميني ارتباط مستقيم ندارد اما تراوش آب از صخره به داخل چاه آنها را به هدف مورد نظر نزديك كرده است . هم اكنون عمق آب چاه ۶۰/۴۱ متر است و منبع كافي و مناسب براي تامين آب قلعه بوده است كه با استفاده از چرخ دول يا گاو دول نسبت به استخراج آن اقدام مي نموده اند . معين السلطنه در ۱۳۳۴ هجري در خصوص چاه و سراب گلستان نوشته است : « چاهي از ميان قلعه مزبور كنده اند و منتهي به منبع آب نموده اند كه هيچ وقتي ممكن نبوده بلكي بتواند آب آن قلعه را قطع نمايد . » ( چاغروند ، همان ص ۱۷۶ ) .
حمام ، آب انبار و دهليزهاي دفع آبهاي سطحي و زائد
مورخين و سياحان دورة قاجار به وجود حمامهايي در داخل قلعه اشاره كرده اند . در كتاب جغرافياي لرستان به قلم يك نويسندة ناشناس ( در حوالي۱۳۰۰ هجري ) در توصيف چاه قلعه نوشته است كه از آب آن براي مصارف سكنة قلعه و باغچه و حمام استفاده شده است ( همان ، ص ۲۸ ) .معين السلطنة چاغروند نيز در سال ۱۳۳۴ نوشته است كه اندروني و بيروني و حمام و طويله و محبوسخانه در ميان محوطة قلعه مهيا بوده . حاج عبدالغفار نجم الملك نيز در سفرنامة خوزستان به حمام و چند عمارت قلعه اشاره كرده است ( ص ۱۸ ) . ادموندز كه تصوير روشن تري از عمارتهاي قلعه ارائه داده است ضمن توصيف اندروني قلعه به حمام زنانه اشاره مي كندكه در طرف ديگر سراي خواجه باشي ها قرار داشته است ( ياداشتهاي سفر ) . حمام مورد اشاره در محدودة حصار واقع بوده است .
آب انبار
در حين عمليات مرمتي در قسمت شمالي حياط اول قلعه در پايين دست چاه قلعه ، يك ديوار قديمي سنگچين با جهت غربي شرقي كشف گرديد كه پي گرديهاي به عمل آمده به كشف دريچة يك دهليز قديمي كه به كانالهايي در زير زمين منتهي مي گردد منجر شد . بررسيهاي به عمل آمده نشان مي دهد كه ديوار مذكور بخشي از بدنة آب انبار قديمي بوده است كه كف و سمت شمالي و شرقي آن را صخرة تپه تشكيل مي داده و در اين قسمت با روكش سفيد رنگي كه احتمال مي رود گچ يا آهك بوده است كف و بدنة مخزن را پوشانده اند . عمق اين مخزن براساس آثار باقيمانده ۱۳۰ سانتيمتر بوده است .
نقبهاي (كانالهاي) زير زميني
دهليز مذكور به نقبي با بدنة سنگچين به ارتفاع ۱۱۰ سانتيمتر راه داشت كه در بدنة ديوار تنبوشه هاي سفالي تعبيه شده است . اين كانال با جهت شرقي غربي به دو كانال ديگر منتهي مي شد كه در يك قسمت ، كانال داراي طاق تيزه دار به ارتفاع ۷۷ سانتيمتر و عرض ۵۰ سانتيمتر و در قسمت ديگر با پوشش آجري تخت ( آجرهايي در ابعاد ۶×۶۳×۶۳ به ارتفاع ۸۰ سانتيمتر ) ساخته شده است .در قسمت انتهايي اين بخش ده جرز آجري ( ستون آجري ) در ابعاد ۴۶×۴۶ با ارتفاع ۸۰ سانتيمتر وجود دارد كه در دو رديف غربي شرقي واقع شده اند و به دريچه اي در بدنة ديوار غربي قلعه منتهي مي شده است . جزرهاي مذكور از آجرهاي ۵ يا ۶×۲۳×۲۳ ساخته شده اند ، سقف اين بخش از بنا از دوده پوشيده شده است و چند هواكش در بدنه ديوار جنوبي آن وجود دارد . بخش مذكور درست در زير قسمتي واقع شده كه در آنجا بقاياي يك ديوار قديمي تر وجود دارد . بر روي اين ديوار آجرها به صورت عمودي و تخت نصب شده اند و در قسمت ديگري از آن تزيينات آهك بري به چشم مي خورد . در بدنة اين ديوار همچنين دو تنبوشة سفالي نصب شده است . اين نقبها همچنين نقش زهكش را عمل مي كرده اند . وجود شواهد و قرائن مذكور بقاياي يك حمام قديمي را نشان مي دهد كه در قسمت شمال غربي قلعه واقع بوده است .در بخش شرقي و شمال حياط دوم نيز نقبهايي وجود دارد كه به راه گريز اضطراري معروف هستند ، اين نقبها با دهانة ورودي ۷۰×۷۰ سانتيمتر هنوز از لحاظ عملكرد كاربري مورد بررسي واقع نشده اند .
صحن دوم
ورودي به صحن حياط دوم از طريق دالاني واقع در ضلع جنوب غربي صحن حياط صورت مي پذيرد . اين دالان داراي پوشش هلالي است و در انتهاي آن به دو شعبه تقسيم شده كه شعبة جنوبي راه پلة دسترسي به پشت بام است و شعبة شمالي دالان ورودي به حياط دوم است .حياط دوم با چهار رديف بنا محصور شده است . قسمت غربي آن از الحاقات دورة قاجاريه و در حد فاصل دو حياط واقع شده است كه پيشتر به آن اشاره شد .
قسمت شرقي بنا
به غير از سمت شمالي آن كه متشكل از اطاقهايي با جهت شرقي - غربي با پوشش طاق آهنگ به شيوة ضربي است و ادامة بخش شمالي قلعه است ، اين بخش داراي دو نوع پوشش است ، يك بخش آن مشابه معماري فضاي شمالي صحن اول يعني داراي چهار جرز ( ستون ) آجري با گنبدهاي عرقچين و در بخش ديگر داراي پوششي بيضي شكلي است كه در نوع خود بي نظير مي باشد .
بخش شمالي صحن دوم
اين بخش نيز متشكل از اطاقهايي با جهت شمالي - جنوبي و شاه نشين در مركز آن است كه داراي پوششهاي متفاوتي مي باشد . فضاي سمت غربي آن داراي سه ستون آجري ( جرز ) با پوشش گنبدي چهار بخشي است و در شرق آن اطاقهاي دالان مانند با پوشش طاق آهنگ ضربي وجود دارد ، در بخش مركز نيز پوشش گنبدي بر چهار جرز ستون آجري استوار شده است .
بخش جنوبي صحن دوم
اين بخش نيز داراي فضاهايي با پوشش هاي مشابه فضاي شمالي است . جهت اطاقها شمالي - جنوبي است و تا حدودي اين بخش با بخش شمالي از لحاظ پلان و فضا مشابه مي باشد .در زير يكي از اطاقهاي اين مجموعه دو اتاق كوچك به ابعاد حدود ۴×۳ متر وجود دارد كه به وسيلة يك كانال به تونل افقي خرطومي مانندي به عمق تقريبي ۱۲ متر به سمت پايين از جهت جنوبي قلعه راه مي يابد . عملكرد اين دريچه ها و كانال خرطومي شكل تاكنون مورد مطالعه واقع نشده است ، اما به نظر مي رسد كه به منظور راه گريز اضطراري كاربرد داشته است .
ويژگيهاي معماري بناي قلعه
۰۱ پيروي هندسة بنا از وضعيت توپوگرافي زمين . صخره و تپه اي كه قلعه بر روي آن احداث شده است با طول شرقي - غربي موجب گرديده كه بناي قلعه به صورت كشكولي و پنج ضلعي نامنظم ساخته شود . اين وضعيت همچنين بر روي برجهاي هشت گانه تأثير گذار بوده و به همين جهت بعضي از آنها حجيم و برخي ديگر داراي ابعاد كوچكتري هستند . از طرف ديگر اين موضوع موجب گرديده كه بناي قلعه پلان و نقشة متقارن نداشته باشد .۰۲ استفاده از شيوة وامال در ساخت برج و بارو . اين فن را مي توان بارزترين مشخصة قلعه محسوب كرد . اين فن با توجه به تصاوير باقيمانده از دورة قاجاريه در ساخت حصار دوازده برجي و برجهاي آن نيز به كار رفته است .۰۳ استفاده از دريچه هايي كه نقش توزيع فشار را ايفا كرده اند : در قسمتهاي فوقاني قلعه در زير پوششهاي طاقي و گنبد در بدنة بنا دريچه هايي تعبيه شده كه بررسيهاي به عمل آمده نشان مي دهد كه عملكرد توازن بنا يا نقش توزيع فشار را ايفا نموده اند .۰۴ دفع رطوبت . صخره اي كه قلعه بر روي آن واقع است از نوع آهكي بوده و آب و رطوبت را در خودش نگهداري مي نمايد . در داخل فضاهاي شمالي و جنوبي حياط اول چند چاه و نقب زير زميني كه از آنها تحت عنوان راههاي گريز نام برده شده وجود دارد كه علاوه بر عملكردهاي ويژة خويش مانند دفع آبهاي زائد ، و گريز اضطراري ، خود به خود عملكرد زهكش بنا و دفع رطوبت از صخره را فراهم آورده اند . اين عملكرد در خصوص چاه قلعه نيز مصداق پيدا مي كند . اين شيوه سواي شيوة دفع آبهاي سطحي است كه پيشتر بدان اشاره شد .۰۵ استفاده از كلاف بندي چوبي . در بخشهاي جنوبي قلعه كه صخره حدود ۱۰ متر پايينتر از بخشهاي شمالي قلعه بوده است براي ايستايي ديوارها و بنا از روش كلاف بندي چوبي استفاده شده است . در اين روش تيرهاي چوبي به صورت افقي در بدنة ديوارها و برجها به كار رفته است به طوري كه تعداد اين تيرها فرضاً در برج شمارة ۴ بالغ بر ۵۰ تير چوبي است .۰۶ شيوه معماري بنا . در معماري بناي قلعه از دو نوع پوشش گنبدي استفاده شده است :
الف ) گنبدهاي چهار بخشي رگ چين يكي از شكل هاي عمومي به كار رفته در هندسة قلعه استفاده از گنبدهاي چهار بخشي است كه بنابر وضعيت و پلان بنا در بعضي قسمتها از حالت دايره خارج شده و به طرز زيبايي به شكل بيضي تبديل گرديده است . اين گنبدها در بعضي نقاط بر ديوارهاي آجري بنا نهاده شده اند و در قسمتهايي كه نياز به فضاي وسيع تري وجود داشته است بر جرزهاي آجري ( ستون آجري ) استوار گرديده اند . تالار شمال شرقي قلعه و شاه نشين شمالي و جنوبي و بخشهاي شمال غربي قلعه و همچنين تالار جنوب شرقي ( حياط دوم ) قلعه به اين شيوه ساخته شده اند .
ب ) طاقهاي آهنگاين نوع طاق به روش ضربي اجرا شده و در قسمتهاي غربي ( حياط اول ) و شمالي و شرقي و جنوبي ( حياط دوم ) به كار رفته است . جهت طاقهاي آهنگ ، شمالي - جنوبي ، و شرقي – غربي است . نكته جالب توجه در تلفيق پوششهاي قلعه اين است كه سنگيني پوشها به طرف داخل تقسيم شده و در زواياي بنا به گنبدهاي چهار بخشي ختم شده است و بدين وسيله سنگيني فشار پوششهاي گنبدي و طاقي بر ديوارهاي خارجي خنثي شده است . نوع ديگر از گنبدهاي چهار بخشي در تالار حد فاصل حياط اول و دوم قلعه استفاده شده است كه به سبب در امتداد هم واقع شدن چندين گنبد چهار بخشي ، و استفاده از جرزها پيش آمده ( حمال ) اين بخش به شكل طاق و تويزه نزديك شده است . ۰۷ شالودة برجهاي قلعه . شالودة برجهاي قلعه به ارتفاع ۵/۵ متر از سنگ همراه با آهك ساخته شده كه ۵/۲ متر آن را پي بنا و ۳ متر قسمت فوقاني آن را سنگهاي نما كم تراشيده از نوع آهكي ( سنگ بابا عباس ) تشكيل مي دهد . ۰۸ از ديگر ويژگيهاي قلعة فلك الافلاك عدم استفاده از تزيينات گچبري و كاشيكاري است . هر چند كه در دامنة قلعه قطعاتي از كاشي هفت رنگ و تك رنگ به دست آمده است اما معلوم نيست كه آيا مربوط به خود قلعه بوده ، يا محصول بررسيهاي باستانشناسي سطح استان است كه مدتي در قلعه نگهداري شده و سپس در دامنه قلعه دور ريخته شده است . تمام تزيينات قلعه به آجر كاري برجسته در بدنة برج منسوب به دوران سلجوقي و آجر كاري ساده اي در ازاره ديوارهاي صحن اول و دوم و همچنين آجركاري به كار رفته در تالار حد فاصل صحن حياط اول و دوم قلعه محدود مي شود كه عبارتند از : آجركاري به شكل لوزي و خفته راسته و در تالار مذكور آجر كاري به صورت برجسته كار شده است . از تزيينات قديمي قلعه يك طرح آهكبري در ديوارة قديمي واقع در غرب صحن اول متعلق به يك حمام قديمي باقي مانده است كه پيشتر بدان اشاره شد . اين طرح عبارت از يك طرح اسليمي ، هندسي در وسط دو نوار ساده است كه نوع ملاط آن خاكستري تيره است و به نظر مي رسد كه ساروج باشد .با اين حال علي رغم صلابت ظاهري و فقدان تزيينات ظريف در معماري قلعه ، بناي آن از توازن و تناسب خوبي برخوردار است هر چند كه بالا آمدن كف حياطها و اطاقها تا حدودي اين تناسب را مخدوش كرده است
.